تجدید ارزیابی داراییها به این معناست که سهامداران به عنوان ذینفع واقعی و قطعی شرکتها باید مطلع باشند که در دل شرکتهایی که آنها سهامدارشان هستند، چه داراییهایی وجود داشته، چه ارزشی دارند و چه ارزش افزودهای نصیب آنها میشود.
بحثهای مالی، بهای تمامشده و اصول حسابداری، شفافیت را از دارایی شرکتهای بورسی گرفته و آنها را پایبند مواردی خاص کرده است. از همین روست که اکثر سهامداران شرکتها نمیدانند که اصلا چه دارایی در دل شرکتها وجود داشته و چه ارزشی دارد! این را به عنوان یک حق برای سهامدار قائلیم... حالا اختلاف آن با بهای تمامشده میتواند تبدیل به بخشی از حقوق صاحبان سهام و سرمایه بشود یا نشود، این موضوع فردای ماست و بحث دیگری است...
بحث امروز ما این است که این حق شفافیت از ارزش واقعی داراییها، حق سهامداران است که به واسطه تورم و جریانهای استانداردهای مالی نادیده گرفته شده... کمی خودمانیتر صحبت کنیم؛ چطور وقتی میخواهند خانهای را به ما بفروشند، صاحب مال قیمت روز سنگ مستراحی که خارجی است و آنجا به کار برده را با قیمت روز و نه بهای تمامشده به اطلاع خریدار میرساند! چطور در خرید ماشین، تعویض لاستیک و بیمهنامه و سیستم صوتی با قیمت روز روی قیمت آن حساب میشود، اما در بازار سرمایه وقتی صحبت از شفافیت داراییها به میان میآید، همه عقبنشینی میکنند!
تمام حرف ما این است که شرکتهای بزرگ و معظم بورسی با این حجم دارایی چرا نباید این شفافیت داراییها را داشته باشند و به اطلاع سهامداران نرسانند. معتقدیم این مدل باید برای شرکتهای بورسی هم تکرار شده و سهامداران از وضعیت روز داراییها مطلع باشند. حال میخواهد به سرمایه اضافه بشود یا نشود که بحث دیگری است، اما امروز در مورد اهمیت شفافیت این داراییها صحبت کردیم که در بازار سرمایه مغفول مانده و نه راه قانونی و نه راه استاندارد حسابداری برای آن وجود دارد. در صورتی که در سایر کلاس داراییهایی ماجرا به روز و به ساعت حساب میشود.