یک قدم مانده که شاخص به ۸۲۰ هزار برسد، یعنی بگوییم شاخص در دوره شکوفایی به بار نشسته؟ یا هنوز زود است؟ آیا بازار نیاز به اصلاح و مراقبت دارد؟ وظیفه ناظر بازار چیست؟ چندی پیش قبل از ورود رئیس جدید سازمان از سوی کارشناسان و فعالان بازار درخواستهایی مطرح شد، اما این انتظارات منطقی ، چه میزان از سوی رئیس سازمان برآورده می شود؟ از این رو، با وجود تمام اقدامات خوبی که توسط مدیران قبل و فعالیت های گذشته شان انجام شده، تقویت قوانین و رفع نواقص از سوی ناظر جدید، کمترین کاری است که سهامداران و فعالین بازار انتظار خواهند داشت.
محمد علی احمدزاد اصل، کارشناس و خبره بازار سرمایه گفت: درخصوص انتظاراتی که اهالی بازار سهام از رئیس سازمان بورس دارند گفت: اولین چیزی که برای بازار سرمایه مهم است تاکید بر خِرد جمعی و به نوعی جلب نظر و تعامل با کلیه فعالان بازار سرمایه است. یعنی تئوریسین های بازار سرمایه و اهالی که نقد و نظر در مورد بازار سرمایه دارند و پیشنهادات خوبی در جهت اعتلای ساختار های بازار سرمایه به منظور حفظ حقوق صاحبان سهام به عنوان رسالت اصلی سازمان بورس به عهده دارند، از نظرات این اشخاص در پیشبرد اهداف سازمان بورس و اوراق بهادار و تقویت بورسهای چهارگانه استفاده شود.
*منظور از خرد جمعی چیست؟
بستر لازم برای اجرا، همان ایجاد اتاق های فکر است که باید در موضوعات مختلف دخالت داده شود. دخالتی که خروجی اش اقدامات مهمی باشد که با تکیه بر خِرد جمعی صورت گرفته است و به پذیرش اقدامات و تصمیماتی در جهت تقویت ساختارها و حتی ریز ساختارهای بازار سرمایه بیانجامد. چرا که معتقد هستیم هر چقدر ما در پشت درهای بسته تصمیمات روزمره و سلیقه ای بگیریم، اینها اثرات خوبی بر بازار سرمایه نخواهد داشت و تجربه این را ثابت کرده است و باید از این پتانسیل به نحو احسنت استفاده کرد. به نظر من آقای قالیباف جایگاه خوبی در بازار سرمایه دارند و چون از جنس بازار سرمایه هستند، میتواند به این مهم خوب بپردازد و خلاء جمع گرایی را پر کند.
*اگر به صورت جزئی بخواهیم خواسته ای داشته باشیم، چه مواردی وجود دارد؟
همه موارد جزئی در بستر همفکری و تعامل با ارکان بازار سرمایه امکان پذیر است. بحث اول ما این است که باید جایگاه خوبی داشته باشیم و بتوانیم از کیان بازار صیانت کنیم، مانند بانک مرکزی و بیمه مرکزی و سایر نهادهایی که در حوزه تخصصی خودشان خوب فعالیت می کنند، پس جایگاه باید برای بازار سرمایه بازتعریف شود.
*فکر می کنید تعامل بین دولت و رئیس سازمان چقدر باید عمیق باشد؟
لزوما اینگونه نیست که ما از سوی سازمان بورس در هیئت دولت بنشینیم، ولی میتوانیم تعامل عمیق با دولت داشته باشیم و بازار را خوب پرزنت کنیم. مشکلی که همیشه وجود داشته این بود که آقایان بازار را نمی شناختند، ولی بازار ابزار نیست بلکه یک محفل است که سرمایه گذاران اینجا جمع شوند. بازار ابزاری در دست دولت نیست و دولت باید نقش حمایتی داشته باشد، زیرا سرمایه های مردم در بازار است. ما از رئیس سازمان می خواهیم به نحوی حضور و تعامل در دولت داشته باشد که بتواند از کیان و منافع سهامداران و حقوق صاحبان سهام دفاع کند و بتواند ریسکهای سیستماتیک را در بازار سرمایه به حداقل ممکن برساند تا همه این ریسک ها مدیریت شود.
*چگونه این مدیریت از سوی رئیس سازمان اتفاق می افتد؟
باید از مزایای بازار سرمایه گفته شود تا سیاستهای بانک مرکزی در راستای حمایت از بازار اعمال و دولت هم از آن حمایت کند. به موازات، بانک مرکزی هم بتواند به راحتی نقدینگی را کنترل کند و جایگاه مستقلی برای بازار سرمایه قائل شوند و استقلال سازمان هم حفظ گردد. به نظر من جایگاه بازار سرمایه از بازار پول، بیمه و سایر بازارها باید مهم تر تلقی شود.
*در حال حاضر جایگاه بازار سرمایه چگونه است؟
در حال حاضر، سازمان نزدیک ۵۰ میلیون نفر را به صورت مستقیم و غیرمستقیم جذب کرده و خودش را کانون توجه قرار داده است. پس جایگاه ما باید خیلی فراتر از قبل تعریف شود. ما منکر زحمات گذشتگان نیستیم؛ اما باید حکمرانی و هدایت کشتی بازار سرمایه، بر منافع جمعی در بازار سرمایه تاکید کند که جز عقل گرایی و خردگرایی راه دیگری نخواهد داشت. بازار سرمایه نباید محل جولان سفته بازان باشد. این ها به تدریج در مدار آگاهیبخشی صورت خواهد گرفت نه بر اساس دستورات خلق الساعه، نظامات خلق الساعه نمیتواند ما را به هدفمان برساند و این هدایت سُکان را باید به نحو مطلوب انجام دهیم که منافع همه گروه ها تامین شود. در عین حال، استقلال بورسها، نکته مهمی است و تفکیک فعالیت های آنها با توجه به وظایف آنها مشخص می شود و سازمان باید به رسالت اصلی خودش که ایجاد شفافیت در بازار، حفظ حقوق منافع سهامداران، کارایی بازار و ارتقاء کارایی آن است، بپردازد.
*چه میزان در بازار سرمایه به جنبه آموزش و آگاهی بخشی پرداخته شده است؟
بحث بعدی ما حرکت در مدار آگاهی بخشی است. فرهنگ بازار سرمایه باید ارتقا پیدا کند. باید آگاهی بخشی به نحو بیشتری صورت گیرد. در حال حاضر ما در بازار سرمایه خلأ داریم. از طرفی آموزش موضوع مهمی است که در بازار کم رنگ شده است. باید علاوه بر آموزش های اولیه و متداول، آموزش های تخصصی را در تعامل با دانش مالی و توسعه بازار سرمایه دنیا با استفاده از جدیدترین دانش روز انجام دهیم.آقای قالیباف اشاره کردند که نیاز به آموزش های بین المللی در بازار وجود دارد. ما توان آموزشی در داخل داریم و می توانیم در تعامل با کالج های بین المللی، دانش روز را در کشور پیاده کنیم. ما دائم میگوییم که بازار عمق ندارد؛ این اتفاق چگونه باید رخ دهد؟مشخص است با رشد دانش این عمق ایجاد می شود. وقتی می گوییم یک شرکت خارجی سرمایه جدید بیاورد، افرادی هم باید دانش روز را بیاورند که آنها سرمایه های انسانی بازار سرمایه هستند و باید به این موضوع به صورت کامل پرداخت.
*به شفافیت اشاره کرده اید که در گرو ایجاد فضای باز رسانه ای و آزادی در بیان آنچه بازار دارد است، نظر شما در این مورد چیست؟
موضوع دیگری که در بازار مهم است استقلال رسانه هاست، اگر جسارت نباشد، رسانه ها در یک کانون محدود فعالیت می کنند و ما را به هدف غایی از ایجاد فضای رسانه ای خوب راهنمایی نمی کنند. رسانه ها باید مستقل باشند و بتوانند حرف خودشان را بگویند تا ما با فضای مجازی غیر قابل کنترل مواجه نشویم. رسانه ها باید تمام عملکرد مدیران بازار سرمایه را نقد کنند ، هر چقدر آزادتر و بیان رساتری داشته باشند، به نظر من این کمک خواهد کرد که بازتاب خوبی از عملکرد مدیریتی به سیاستگذاری خودمان داشته باشیم و بتوانیم نواقص خود را برطرف کنیم.
*نحوه برخورد سازمان با مقررات های مختلف چگونه باید باشد؟
سازمان بورس باید از نیروهای با تجربه بازار سرمایه استفاده کند، وقتی آنها به تجربه مفیدی از شرکتها، هلدینگها، نهادها و رسانهها رسیدند، این افراد را در مقام ناظر قرار دهد. زیرا از تجربه، دانش کافی و لازم برخوردار هستند و باید بر فعالیت سازمان نظارت کنند، در حالیکه این مسیر در حال حاضر برعکس شده است. یعنی ما برخی جوان را به صورت خام پذیرش میکنیم و بعد از مدت زمانی مثلا پنج سال وارد بازار کار حرفه ای می شوند. سازمان در حقیقت صادر کننده مدیر برای بازار سرمایه شده است و این اصلا مطلوب نیست.
بحث بعدی مقرراتزدایی است که باید کاملاً جدی گرفته شود. ما اگر خواهان توسعه بازار سرمایه هستیم، با این محدودیت ها همه چیز را محدود و اسیر یک فضای بروکراتیک کنیم و این مطلوب ما نخواهد بود.
ما قانون داریم و قوانین هم مشکلی ندارند. مهم این است که هر روز این قوانین تعبیر و تفسیر بیشتری می شوند. قوانین باید ساده و کارگشا باشد و بتواند ما را به یک هدفی برساند نه اینکه برای یک شرکت سرمایه گذاری و یک عده سهل و برای یک عده دیگر سخت باشد.برای قوانین باید مسیری تعریف شود که افراد حرفه ای دارای اهلیت، بتوانند، ورود پیدا کنند.
*از مقررات زدایی به چه چیز می رسیم؟
اگر این مقررات زدایی معطوف به سهولت در تامین مالی باشد، خصوصاً بتوانیم این سرمایه ها را توسط شرکت های بزرگ جذب کنیم و یا از طریق بازار اولیه خوب فعالیت کنیم در سالی که جهش تولید نامگذاری شده، پروژههای خوبی را ایجاد و تامین مالی خوبی در بازار خواهیم داشت.
* این تامین مالی چگونه باید انجام شود؟
بحث آخر در مورد جذب شرکت های بزرگ مانند شرکت نفتکش، دخانیات ، ایدرو و ایمیدرو است. این ها مجموعه های بزرگ دولتی هستند و باید از کانال بازار سرمایه بتوانند برای برنامههای توسعه خودشان تامین مالی کرده و منجر به خلق ارزش برای دولت و ملت شوند. ولی اگر محدودیت و مقررات بازدارنده باشد و اسیر سیاست زدگی شویم و هیچ حمایتی نشود، مطمئن باشید این نقدینگی نصفه و نیمه، اسباب نگرانی می شود.
فضای جدیدی که در بازار سرمایه بازتعریف می شود باید محل حضور سرمایهها و نقدینگی خوب برای بازار سرمایه باشد و به سمت رونق و جهش تولید هدایت شود و همین حضور، باعث شفافیت شرکت ها و نهادهایی که در بازار سرمایه گردد.